ماه نگار 93
سلام عشقدونه
برنامه کتابخونی گذاشتیم از این ماه،این شکلیه که جمعه ها 6 تا کتاب انتخاب میکنیم و میذاریم رومیز وسط مبل و هر شب یکی رو انتخاب میکنی وبرام میخونی،البته با کلی بازی و اجراکردن و ...،منظورم از گذاشتن کتابها روی میز اینه که جلوی چشممون باشه همیشه و براش وقت بذاریم
دایی یاسین تو این ماه سورپرایزمون کرد و اومد پیشمون،قرار بود بعد عید باهامون بیاد ولی پنج شنبه 14 ام اومد وتا سه شنبه پیشمون بود
بالاخره بعد 5 سال رفتم دانشگاه وکارای مدرک ارشدم رو انجام دادم و وقتی دایی یاسین اینجا بود رفتیم رستوران تبریزی ها و نهار خوردیم
این بازی رو تازه گرفتی و میگی میخوام نجار بشم،همش چکش دستته و داری کلمه مینویسی
برنامه ی کتاب خونی
بعد مدتهاااا پارک و دوچرخه سواری
کلاس زبانتو توجاهای مختلف برگذار میکنی،پنجشنبه ها چون کلاست صبحه و دوست نداری تو مغازه بری کلاس برای همین خونه می مونیم و هر دفعه دنبال یه جای جدیدی برای کلاس
بهم گفتی یه نقاشی سفارش بده که بکشم برات،منم گفتم شب پر ستاره ونگوگ رو بکش،وقتی خواب بودم اینو کشیدی و دادی بهم و منم زدم رو در اتاقمون،البته گفتی اولش پولشو بده
یه سری کارهایی که توکلاس نقاشی انجام دادین،هر کدومش یه موضوع متفاوته و بعضی ها هم نقاشی گروهی هستن
اینکارت رو بوم خیلی خوب شده و قراره قابش کنیم
با هم رفته بودیم دانشگاه
قاصدک برداشتی و بعدش رفتیم فروشگاه و آرزو کردیم وفوتش کردیم
مانتو دوختم،خیلی خوشت اومده میگی شریکی استفاده کنیم
ننه پیرزن