ماه نگار 87

عشقدونه سلام

بریم که اتفاقات این ماه رو برات بنویسم

از اول شهریور کلاس نقاشی میری که سبکشو خیلی دوست دارم و دقیقاا همون چیزیه که می خواستم،نقاشی همراه با تقویت خلاقیت و اعتماد بهنفس،و کلا تعدادتون تو هر کلاس 3 نفره و همه ماسک دارید،احساس کردم خیلییی احتیاج داری با همسن هات در ارتباط باشی چون همش میای فروشگاه و درگیر کارهای بزرگترها شدی و از اون طرف هم مدرسه و کلاس زبانتم آنلاینه و با کسی در ارتباط نیستی

یکم شهریور که داشتم تقویم و نگاه میکردم گفتم آخ جون شهریور رسید و شما هم گفتی مامان نزدیک تولدته،اون روز من بردمت مغازه و خودم رفتم مدرسه چون جلسه داشتیم،وقتی داشتم برمی گشتم دیدم   دو تا اس ام اس برداشت از کارتت بهم رسیده و مبلغش هم زیاد بود،کلی تعجب کردم،تو راه زنگ زدم به بابامرتضی گفتم تو از کارت گندم برداشت کردی،گفت آره کارتمو جاگذاشتم اومدم فروشگاه و از گندم برداشتم بعدش تو رفتی تو انباری و یه کادو آوردی برام و گفتی تولدت مبارک مامان،من انقدرررر ذوق کردم

به بابامرتضی زنگ زده بودی که اگه مامان بهت زنگ زد برای اس ام اس بگو من برداشتم(ببین فکر کجاشو کرده بودی😂)

برام کوله پشتی گرفته بودی  که تازه اومده بود و منم خیلی دوسش داشتمو دودل بودم که بردارمش یا نه این با ارزش ترین هدیه ی زندگیم بود وخیلیییی سورپرایز شدم

اون روز برای خودتم یه کوله کوچولو برداشتی

مدرسه هم از 15 شهریور شروع شده و به صورت مجازی هست

این ماه دو مرتبه نوبت دندونپزشکی داشتی و هر بار که میریم دندونپزشکی تا دو روز بالا میاری و چیزی نمی خوری که این سری بیشتر بود و مجبور شدیم بریم درمونگاه و سرم زدی

هر سری هم میریم دندونپزشکی بعدش جایزه داریم،اینم جایزه های این دو سری

از بس عاشق کتابی همیشه انتخاب اولته

این بازی هم از باز باران گرفتیم و سه نفری خیلیی کیف میکنیم باهاش

بازیش شبیه منچه ولی با این تفاوت که سر راه هم مانع می گذاریم

این کتاب موشهای پیش آهنگ تعداد صفحاتش از کتابهای قبلی بیشتره وبه صورت فصل فصله،این کتابم سه تایی می خونیم و هر کی یه فصل

در همه حال مشغول کتاب خوندن

یه جمعه صبح با دوچرخه رفتیم بازار تره بار تا خرید کنیم،هم دوچرخه سواری هم چون خلوته با خیال راحت خرید کنیم

مشغول درست کردن پنکیک عصرونه

بالکن کوچولو و سبزمون که عاشقشیـــــــــــــــم و پاتوقمونه

درس وبازی

اون باری که رفتیم چون هم فضا نگه دار گذاشته بودی و هم عصب کشی داشتی خیلی بیشتر اذیت شدی،بعدش خوب بودی و رفتیم فروشگاه و جایزه هاتو گرفتی ولی بعد دو ساعت بی حال شدی و پشت کانتر خوابت برد و منم زود برگشتم خونه

تا صبح استفراغ داشتی و فرداش رفتیم دکتر وسرم زدی، تا سه روز قطره تهوع میخوردی و اصلااا غذای جویدنی نمی خوردی و صبحوونه و نهار وشامت فرنی شده بود

انقدر می ترسیدی بخوابی که نشسته خوابت می برد،به دکتر گفتم و گفته به بوی مواد حساسیت داره و بعد هر نوبت دندونپزشکی قطره متوکلوپرامید بده تا تهوعش کنترل بشه

یه جمعه دیگه و آب بازی تو حیاط

10 شهریور رفتیم کتابهای کلاس دومتو گرفتیم

کلاس زبان آنلاین

یه جمعه رفتیم محوطه پشت خونه تا  یکم برگ جمع کنیم برای گلدونهامون و کلی هم ازت عکس گرفتیم

این عروسکو خاله ذلیخام برات گرفته و خیلی دوسش داری و اسمشم سلینه

قرررربونش برم بی دندون من😍

بافتن موهات یکی از آرزوهام بود،البته الان یکم کوتاهش کردم چون شونه کردنش سخته و اذیت میشی

قربونتون برم من،خدا برام نگهتون داره

بله،قرتی خانم

تو نور زندگی ما هستی

شام رفته بودیم پیتزا اسپایسی

18 شهریور هم گفتی با خاله مهسا رفتیم یکم دور بزنید که باکیک وکادو برگشتین و این دفعه خاله مهسا سورپرایزم کرد

اینم کادوی خوشگلم

کوله پشتیکهشما برامگرفتی وعااااشقشم دختر قلب طلایی من

اینم کوله ای که برای خودت گرفتی

داشتم تقویمو نگاه می کردم و گفتم امروز روزکارمنده و شما گفتی بریم برای بابا مرتضی کادو بگیرم،بازم با کارت خودت براش ماگ خریدی که اداره باهاش چای بخوره و رو جعبه اش نقاشی کشیدی

خمیر بازی

این دیگه خل وچل بازیه تو چله تابستون😂

گفتم این هودی و شلوارو بپوش تا من عکس بگیرم بذارم تو پیج که پوشیدی و صاحب شدی و گفتی من اینو می خوام،جالبه پارسال به این مدلها نگاه نمی کردی و میگفتی پسرونه است ولی الان عاشق تیپ اسپرت شدی

اینم میگفتی میخوام،کلا هر چی سایزتو رو میخوای که دیگه اینو برنداشتیم

الان دوست داری بری تو اتاقت و تنهایی درس بخونی

جلسه اول کلاس نقاشی،یه کتاب از موجودات دریایی خوندید و بعد نقاشی کشیدید

جلسه دوم باموضوع خیال

عاشق این شدم،درختی که مداد رنگی میده