تولد 4 سالگی فرشته ی خونه مون
دختر گلم همیشه دوست داریم تو تولدهات برات کاری بکنیم که تو ذهنت بمونه،و امسال تصمیم گرفتیم تولدتو کنار دریا بگیریم،برای تزیین عدد امسالت تصمیم گرفتم از عکس هایی که خیلی برامون خاطره دارن استفاده کنم،پیشنهاد از من و اجرا از بابا مرتضی
کادوی تولدتم یه تخته دوطرفه ست که یه طرفش تخته سیاه و یه طرفش وایت برده
صبح تولدت رفتیم بیرون یکم خرید کردم،بادکنک هلیومی گرفتیم و برگشتیم خونه،بابا مرتضی بهت زنگ زده بود و تولدت و تبریک گفت،کلی ذوق کردی انگار انتظارشو نداشتی،بعدشم زندایی و مامان جون زنگ زدن و بهت تبریک گفتن
منم برای افطار شامی درست کرده بودم که همون جا افطار کنیم،بعد تولد و کلی عکسهای خوشگل لباستو عوض کردم و با بابا رفتی تو آب،منم یکم اومدم،وقتی خواستین بیاین بیرون بریم افطار کنیم،دوییدی سمت ساحل و با صورت تو آب خوردی زمین،دیگه سر تا پاهات خیس شده بود
همین خنده ات برای خوشی تمام عمرم کافیه
از وقتی کیک وگرفتیم ناخنک زدن شروع شد
بابا مرتضی مشغول لایو استوری اینستاگرامه
شمع چهار سالگی هم به زحمت فوت شد(آخه باد نمی گذاشت شمع روشن بمونه)
یه خانم و آقایی اونجا بودن که پاراگلایدر کرایه میدادن،چون کبریتمون خیس شده بود بابا رفت ازشون فندک قرض کرد،خانمه هم گفت میتونم بیام از دخترتون عکس بگیرم،شما اینجا باهاش رودربایستی داری و با تعجب نگاهش میکنی،چقدر هم تعریف کرد که چه تولد جالبی و بهترین تولدیه که تا به حال دیدم
دیگه با چاقو به جون کیک افتادی
با دقت بررسی میکنی جاییش جا نمونده باشه برای کاردمالی
تو مرا جان و جهــــــــــــــــــــــانی
عاشقتونـــــــــــــــــــنم
گرمه عکاسی بودیم که موج اومد
موقع برگشت از تو شهر خمام اومدیم تا بستنی بخوریم،دم بستنی فروشیه میکی موس بود وخودت پیشنهاد دادی باهاش عکس بگیری
اینم چهارمون