گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

گندم طلائی ما

عروسی عروسی

1392/12/4 21:20
237 بازدید
اشتراک گذاری

25 بهمن عروسی دختر عمه مامانی بود و ما دو هفته زودتر رفته بودیم،این دو هفته خیلی خوش گذشت همش مهمونی بودیم ولی از وقتی که برگشتیم خونه همش بهونه گیری میکنی میخوای که بغلم باشی بس که اونجا تو بغل همه بودی

روز جهازبرون بس که بغل شدی دیگه کلافه ای

 

دو روز قبل عروسی که دستتاتولاک زدیم البته به سختی چون باید وقتی که خواب بودی لاک میزدیم، ولی بابایی گفت نباید میزدی که حق داشت آخه همش دستت تو دهنت بود ولی خیلی خوشگل شده بود عزیزم

 

 

شب عروسی قبل رفتن به سالن،گندم و دسته گل عروس

 

آخرشب دیگه خسته شدی و لباس راحتی پوشیدی

 

گندمی و سوگندی

 

همه دیوونه این خندیدنتن البته وقتی میخندی چشاتتو میبندی

ان شالله دخترکم عروس خوشگله شه

 

پسندها (2)

نظرات (0)