گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

گندم طلائی ما

دخترم 9ماهه شد

1392/12/19 18:46
485 بازدید
اشتراک گذاری

       شاپرکم،9 ماه که همه چیزمون شدی و هر روز نسبت به روز قبل بیشتر بهت وابسته میشم و با کارات حسابی دلبری میکنی

چند روزه یاد گرفتی مامان و بابا رو بوس کنی،وقتی میگیم گندم بوس کن لبهاتو باز میکنیو میچسبونی به صورتمون

بعد از عروسی فاطمه حسابی دس دسی میکنی حتی وقتی داری گریه میکه هم دست میزنی

الهی مامانت فدات شه انقدر این چندروز اذیت شدی برا دندونات،هنوزم خیلی گریه میکنی

دوتا گلدون شکوندی که فددددددددای سرت عزیزم

همه جاهای خطرناک خونه میری و همش باید چشمون بهت باشه

اولی چیزیکه گفتی ب ب بود که روزی صد بار میگی،علاوه بر اون دد،م م،کخ،ی ی،ن ن هم میگی

نمیدونم چرا ولی سرتو میزنی به دیوار و زمین و میز و...معمولا برات ی بازیه و آروم میزنی ولی گاهی هم محکم میزنی و دردت میاد

هنوز نمتونی وایسی ولی وقتی ی دستتو میگیریم میتونی راه بری و با گرفتن مبل و میز و ...به راحتی راه میری

مامانی ی ماه که میره دانشگاه و شما پیش بابا میمونی،وای خیلی دلم برات تنگ میشه

خیلی خواب منظمی داشتی ولی تازگیا بد خواب شدی بمیرم برات وقتی از خواب بیدار میشی هم گریه میکنی،دخترم که خوش اخلاقیش زبونزد بوداین روزا اصلا حوصله نداره

 

 

از شش ماهگی تا الان فقط نیم کیلو بالا رفتی و وزنت الان 10 کیلو،ولی قدت ماشالله بلنده و74 سانتی،کوچولوی نیم متری من داره تند تند بزرگ میشه، این اصطلاح نیم متری هم دایی یاسین به شما میگه 

خدایا به لطفت دخترم سالمه کمک کن صالح هم باشه

عکسهاتو هم میذارم ادامه مطلب

موسیقی خونه ما صدای ضربه زدن تو روی این شیشه ست

 

اون گلدون مشکیه پشت سرتم دیشب نابود کردی 

تو فقط بخند دختر نازم 

 

بعللله اینم یکی دیگه از هنر نمایی ها 

 

 

به راحتی در میام پس چی فکر کردی

 

وقتی میری سر این کشو ی نیم ساعتی مشغول میشی،راستی یادم رفت بگم کشوها رو به راحتی باز میکنی و محتویاتشو خالی میکنی،تا حالا چند بارم دستت لای کشو مونده  

خو چیه دارم بازی میکنم؟

پایان ی روز شاد شاد شاد 

آخه این چه وضع خوابیدنه جان مادر تا صبح ده بار درستت میکنم

یاد گرفتین از کتاب چه استفاده ای میکنن،میخورنش...البته همه چیزو میخورنا فقط کتاب نه 

 

یه چیز دیگه هم یادم اومد،اگه ی موقعی ما حواسمون بهت نباشه البته اگه باشه هم فرقی نمیکنه،ی چیزی پیدا میکنی و میذاری تو دهنت،تا اینجاش که همیشگیه ولی جای خوبش اینه که قورتش نمیدی و مثل آدامس میجویی ولی جای بدش وقتیه که میخواییم اون شی رو از دهانت در بیاریم واویلللللللللا

 

کلا بیشتر روز رو اینجا میگذرونی البته باید بگم خوشبختانه علاقه ای به تی وی نداری 

 

فدای دخترم بشم که انقدر مواظبه خودشه،تا دستت به جایی بند نشه دست دیگه رو ول نمیکنی 

این آیینه رواعصاب منه آخرشم باید جمعش کنم 

 

نکن دیگه جان مادر خطرناکه 

خودمونیما این دفعه گیر کردی 

نه مثل اینکه بازم تونست در بیاد،هورررررررررا

 

وقتی هم که مامان یا بابا نماز میخونن همینجوری نگاه میکنی البته چند روزه تا جانماز پهن میشه گندم مثل فشنگ میاد طرف مهر و تسبیح

 

دختر بی حال من که فقط اون خیار درد لثه شو آروم میکنه 

اینم عکس آخر که برا گیفت مهمونی دندونی دارم آماده میکنم

فدای دخترگلم بشم اینی که تنته تابستون برات شلوار بود و الان شلوارک

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)