نکن دختر خطرناکه
گندمی دیشب ی کار خطرناکی کردی،وقتی یادم میاد تنم میلرزه،خدا بهمون خیلی رحم کرد
دیشب مثل همیشه 9:30 خوابیدی و منم گذاشتمت تو گهواره اما بعد نیم ساعت صداتو شنیدم اومدم که پستونکتو بدم بهت وای دیدم لبه گهواره رو گرفتی و واستادی و گهواره داره تکون میخوره،هر لحظه امکان داشت بیفتی و اگه می افتادی از اون ارتفاع یک متری نمیتونم تصور کنم که چی میشد
برای همین من و بابا امروز قراره گهواره رو ببریم اون طرف تخت که اگه ی موقعی در اومدی بیای رو تخت
خدایا شکرت که به خیر گذشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی