گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

گندم طلائی ما

ماه نگار 72

1398/3/26 23:02
452 بازدید
اشتراک گذاری

عشقدونه سلام

این ماه همش تو ماه رمضون بود و من و بابا روزه بودیم و تقریبا جایی نرفتیم عصرها می رفتیم توحیاط بازی میکردیم و شما هم صبحها میرفتی مهد چون جشن پایان سالتون تو مهد بود کلی شعر داشتین که باید تمرین میکردین

تو مهد هم تقریبا خوندن و یاد گرفتی و خاله کتی خیلی ازت راضیه و هر دفعه زیر مشقهات چیزی مینویسه

اسم خاله کتی و نوشتی و اونم نوشته عاشقتم

یه مدت بود میگفتی ذره بین می خوام منم قبلا یکی برات گرفته بودم ولی خوب نبود و این دفعه یه حرفه ای شو برات گرفتم

کلی هم مورچه هارو باهاش نگاه کردی و دست و پاهاشونو شمردی و در موردشون حرف زدیم

یه هسته ی ازگیل گرفتی و تو گلدون کاشتی

تولد یکتا جون همکلاسی مهدت بود

کلی بهتون خوش گذشت

یه روز دیگه بازی تو حیاط

تو فروشگاه باید یه جوری سرگرمت کنم دیگه

این عکس و روز مو فرفری ها ازت انداختم و اون روز موهات در فرفری ترین حالت ممکن بود

کوزت من،میخواستیم تو حیاط قالیچه بشوریم

جلسه ی خانوادگی خونه ی ما که قرعه کشی به اسم عمه مریم در اومد

هر لباسی که جدید میاد باید پروش کنی

 

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان گیلدا
27 خرداد 98 1:33
😍😍😍
🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
27 خرداد 98 9:12
مثل همیشه عالی