گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

گندم طلائی ما

پاییز و یلدای 1402

1402/10/3 10:01
260 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقدونه

باکلی عکس اومدم،پاییز امسال هم هوا عالی بود هم ما فرصت داشتیم،برای همین خیلی گشتیم

بالاخره موفق شدی ما رو راضی کنی و گوشی بخریم برات،برنامه ما برای گوشی شما پایان کلاس پنجم بود ولی چون همه ی دوستهات داشتن دیگه بی طاقت شده بودی و ما هم زودتر گرفتیم و خداروشکر خوب مدیریت کردی

تولد دنیز کوچولو رو داشتیم که 21 آذر رفتیم کیاکلا وتا یکشنبه 26 ام موندیم و روز آخری که می خواستیم کیوی های خونه ی مامان جون اینا رو بچینیم بابامرتضی از چهارپایه افتاد و دستش شکست،خداروشکر جزئیه ولی باید 45 روزتو گچ بمونه،از کیاکلا تا رشت هم من رانندگی کردم و برام تجربه جالبی بود چون همیشه فقط یک ساعت می نشستم وخسته میشدم

کلاسهاتم که هنوز طراحی رو میری و دوسش داری،شنا هم پنجشنبه ها میری،ولی دیگه اسکیت نمیری

روز اول مدرسه

هفته ی اول مهر رفتیم تله کابین رامسر

اینجا هم کاروانسرای تی تی هست که یه قسمتی از لوکیشن فیلم خاتون بود و بین دیلمان و سیاهکله،خیلی خوشگل بود

یه جمعه دیگه هم رفتیم جنگل سراوان،چون تمام هفته بارون باریده بود نمی شد نشست،ماهم فقط چای برداشتیم و رفتیم یه دوری زدیم،دوست داشتی قایق سواری کنی ولی خیلی شلوغ بود وگذاشتیم که یه وسط هفته بریم تا خلوت باشه

یه آخر هفته ی دیگه و روستای موشنگاه 

با مامان جون و باباجون رفتیم فوشه،عاشق تاب سواری اونجایی

منو شما با هم رفتیم سینما و فیلم بچه زرنگ رو دیدیم

برنامه ی شبهای پنجشنبه مافیاست

مهگل اینا اول آذر اومدن پیشمون و سه روز موندن،خداروشکر ایندفعه خیلی با هم خوب بودید وبازی کردید،با هم یه شب رفتیم بلوردکان لنگرود و فردا صبح هم رفتیم پیاده روی توجنگل،که محلی ها بهمون گفتن یه مراسمی بالای کوه دارن و اگه برید خیلی با صفاست،ما هم حدود یکساعت ونیم توجنگل رفتیم و یه جاهایی هم که کوه بود،خلاصه مسیر سختی بود ولی خیلیییی بکر و زیبابود،بالای کوه هم یه امامزاده بودکه مردم روستا اونجاجمع شده بودن و نهار می دادن،خلاصه تجربه ی جالبی بود،بعد از نهار هم با وانت کسی که ازش خونه گرفته بودیم تو جنگل رو برگشتیم و کلی کیف کردی،بعدش هم برگشتیم سمت رشتوتوراه رفتیم لاهیجان و دور استخر قدم زدیم وقایق سواری کردیم

یه آخر هفته برنامه گذاشتیم بریم جاده پاییزی اسلالم به خلخال رو ببینیم،صبح زود راه افتادیم وصبحانه رو تو ساحل گیسوم خوردیم،بعد هم تو جنگل وسیع و زیباش عکس گرفتیم و راه افتادیم سمت اسالم،تو جاده بالا رفتیم و چند جا نگه داشتیم و عکس گرفتیم وبعد رفتیم سمت روستای دریابن،بعد یکساعت رانندگی تو کوه و  جاده جنگلی و البته خاکی رسیدیم به روستا،هر چقدررر از زیبایی های روستا و فضا و جاده بگم کم گفتم

رفتیم سمت آبشارش که یه مسیر خیلی خطرناک بود و من خیلی ترسیده بودم،البته بیشتر برای شما،چوت با سرعت اون مسیر خطرناک رو می رفتی

بعد دیدن آبشار اومدیم کنار رودخونه نهار خوردیم و چایی آتیشی و سیب زمینی آتیشی درست کردیم

برگشت هم از سمت فومن اومدیم و کلوچه گرفتیم و چای خوردیم و یکم استراحت کردیم

گیسوم بی نهایت زیباست

جاده اسالم به خلخال

واینم آبشار پر ماجرا

ترکیب آتیش و جنگل و رودخونه همیشه بهم آرامش میده

تولد همکلاسیت مهراوه جون دعوت بودی که با آیلین رفتی

یه هفته هم نمی ریم بیرون تو باغچه آتیش میکنیم

ا

اینم تولد دنیز کوچولو،نیرواناهم باهامون اومده بود تولد

دختر عموها

بهشهر هم رفتیم یه شب پیش مهگل اینا بودیم و باهاشون رفتیم جنگل

اینم روز چیدن کیویها که بابا خورد زمین

یکشنبه صبح راه افتادیم سمت رشت و نهار هم رفتیم اکبرجوجه رامسر

معمولا وقتی برمیگردیم نادری لاهیجان هم می ریم و خرید میکنیم

شب یلدا امسال هم خودمون سه تا بودیم

برای منو بابا نامه نوشتی و رفتی برامون مداد خریدی و شب یلدا کادو دادی،منم یکی از مداد ها رو گذاشتیم روسفره تا یادگاری بمونه از مهربونیت

کادو منو بابا هم نقدی بود که هر چی دوست داری بخری

فردا یلدا که خونه بودیم و رفتیم تو حیاط به قول شما اردو حیاطی

یکم سیر هم کاشتیم تو باغچه

بعدازظهرشم رفتیم قصربازی

جشن یلدا مدرسه که یه روز قبل یلدا یود و حسابی بهتون خوش گذشت

کادو یلدایی مدرسه

پسندها (4)

نظرات (1)

گیلداگیلدا
13 اسفند 02 16:06
همیشه به گشت و شادی عزیزم😍