گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

گندم طلائی ما

ماه نگار 110 و سفرنامه ی تبریز

1401/5/26 11:32
466 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقدونه

دست پر اومدم با سفرنامه ی تبریز

بعد مدتها برنامه ریزی برای سفر که کجا بریم و همش مقصدمون و گاهی همسفرهامون عوض میشدن،خودمون سه تایی رفتیم تبریز

صبح چهارشنبه 5 مرداد راه افتادیم واز سمت زنجان رفتیم،چون صبح زود راه افتادیم تو پارک لوشان نگه داشتیم و صبحانه خوردیم،من نهار برای تو راهمون درست کرده بودم که اونم نزدیک تبریز خوردیم و ساعت 3 بعدازظهر رسیدیم به تبریز،از قبل خونه رو رزرو کرده بودیم وبعد کمی استراحت رفتیم سمت ایل گلی،اونجا قدم زدیم،قایق سواری کردیم،بستنی خوردیم و شهربازی رفتیم

پارک لوشان

جاده ی نیکوییه به زنجان

ایل گلی

یعنی می خواستی از در و دیوار بری بالا عکس بگیری

با بابامرتضی سفینه سوار شدی با من قطار😂

روز دوم چون پنجشنبه بود وشما هم ساعت 12:30کلاس آنلاین زبان داشتی خیلی فرصت گشت زدن نداشتیم،برای همینم صبح رفتیم شهر کتاب و خیابان سنگ فرش

برای نهار خونه بودیم وبعدازظهر هم رفتیم بازرار بزرگ وقدیمی تبریز که هر چی از بزرگی وزیباییش بگم کم گفتم،بعد از بازار هم رفتیم خانه ی مشروطه،مسجد کبود و موزه ی آذربایجان ودوباره برگشتیم سمت بازارچرم و بابا کفش خرید و چون ماشینمونو تو پارکینگ گذاشته بودیم و رفتیم دنبال ماشین که برگردیم خونه،هر چی گشتیم آدرس پارکینگ رو یادمون نمی اومد و ساعت هم نزدیک 10 بود پارکینگ تعطیل میشد و کلید خونه مون هم تو ماشین بود،خلاصه یه آقایی که دیده بود ما داریم دنبال پارکینگ می گردیم بهمون کمک کرد و بابا رو با موتور برد اونجایی که نشونی میدادیم و ما توخیابون موندیم تا بابا برگرده،اولش حسابی ترسیده بودی ولی وقتی بابا پارکینگ رو پیدا کرد کلی خندیدم و روز دوم سفر اینجوری تموم شد

شهر کتاب هر شهری رو باید بری

خیابان سنگ فرش تبریز

بازار بزرگ چرم تبریز

خانه ی مشروطه

مسجد کبود،که محو عظمت وزیباییش شده بودی

تو هر سوراخ سمبه ای هم سرک کشیدی،اینجا مقبره جهانشاه و همسرش هست که سازنده ی مسجد کبود بودن

مسجدکبود رو خیلی دوست داشتی و همش میدوییدی و می چرخیدی

موزه ی آذربایجان

کتیبه ی هخامنشی

پایان شب دوم که رو پله ی بانک نشستیم و منتظر بابا هستیم

روز سوم راه افتادیم سمت روستای صخره ای و زیبای کندوان و تا ظهر تو کندوان دور زدیم و برای نهار برگشتیم سمت بازار تبریز که بریم کبابی حاج علی که تعریفشو زیاد شنیده بودیم ولی متاسفانه بسته بود و کبابی بغل دستیش باز بود و رفتیم اونجا

برگشتیم خونه،بعد استراحت رفتیم ارگ علیشاه،مقبره الشعرا،موزه ی قاجار و شیرینی تشریفات که باقلوا مخصوص تبریز رو خریدیم و دوری تو شهر زدیم و مجتمع تجاری ایپک پلاس رفتیم که زیاد جالب نبود

ما دوست داشتیمم مکانهای تاریخی تبریز رو بیشتر ببینیم ولی جمعه اکثرا تعطیل بودن

کندوان خیلی جالب بود،خونه ها تو صخره ساخته شده بود،یعنی صخره ها رو به شکل غار کنده بودن و زندگی میکردن،اطرافشونم هم پر بود از باغ گردو و آلو و کندو عسل،می تونستی بری تو خونه ها و خیلی مهمون نواز بودن و با چایی یا دوغ محلی ازت پذیرایی میکردن و اگه دوست داشتی از محصولاتشون می خریدی که ما هم عسل و ارده و شیره و لواشک و قیصی خریدیم

ارگ علیشاه

مقبره الشعرا

طبقه ی پایین مقبره الشعرا که مدفن شاعران زیادی بوده و الان در حال مرمته

موزه ی قاجار یا خانه ی امیر نظام گروسی

قسمت خوشمزه ی سفر

وپایان روز سوم با مجتمع ایپک پلاس

روز چهارم رفتیم جلفا،که رود ارس داره و مرز ایران و ارمنستان و نخجوان و اذربایجانه و انقدرررر پر ابهت وزیباست که محو عظمتش  شده بودیم،قبل از رسیدن به جلفا رفتیم آبشار آسیاب خرابه و هررر چی از زیبایی این آبشار بگم کم گفتم،بعدش تو بازار مرزی یه چرخی زدیم و کمی خرید کردیم،قیمتها خیلی بهتر بود،تو جلفا نهارخوردیم و رفتیم به سمت کلیسای سنت استپانوس،بعد از دیدن کلیسا و جاده ی زیبای منتهی به کلیسا رفتیم به سمت دریاچه ی سد ارس

جاده ی معرکه تبریز به جلفا که جاهای مختلف ترمز میکردیم و از زیبایی هاش لذت می بردیم

مزارع آفتابگردون مرند

وآبشار بزرگ وزیبا

آبشار انقدرر بزرگ بود که نمیشه زیباییشو تو عکس نشون داد،بابا مرتضی که همش فیلم میگرفت

رود پرابهت ارس

کلیسای سنت استپانوس

دریاچه ی سد ارس،که اون طرف دریاچه نخجوان بود

روز پنجم که یکشنبه بود صبح زود جمع وجور کردیم و خونه روتحویل دادیم وراه افتادیم سمت رشت،البته این بار از سمت اردبیل،چون میخواستیم بریم پل معلق مشگین شهر وگردنه ی حیران،پل معلق خیلی هیجان انگیز بود،مشگین شهر کباب بناب خوردیم و رفتیم سمت گردنه ی زیبا و خنک حیران

خونه مون

تو راهمون پر بود از باغ سیب و شلیل و هلو که کنار جاده محصولاتشونو میفروختن ونگم از عطر میوه هاشون

پل معلق مشگین شهر

بعد از پل اصلی یه پل دیگه هم بود که کوتاه تر وکم ارتفاع تر بود ولی چون چوبی بود لق میخورد هیجانش بیشتر بود

گردنه ی حیران هم نگه داشتیم که خستگی در کنیم و چایی و آش دوغ معروفشونو بخوریم

آخرین جایی هم که نگه داشتیم دریاچه ی استیل آستارا بود،ما اصلا تو مسافرت یا وقتی میریم کیاکلا به گاز نمیریم و همش نگه میداریم تا از زیبایی های اطرافمون لذت ببریم

خریدهات از جلفا و تبریز

این لباسو برای شما و نیروانا ست خریدم

وخریدهای شهر کتاب

تابستونه و دریا و آبتنی

کاسه درست کردی

و یه پنجشنبه صبح که بچه ها مرخصی بودن و با هم رفتیم فروشگاه و تو انبار کلاستو رفتی

پسندها (5)

نظرات (4)

♫ღP͟͟͟͞͞͞a͟͟͟͞͞͞n͟͟͟͞͞͞i͟͟͟͞͞͞s͟͟͟͞͞͞a͟͟͟͞͞͞ღ♫♫ღP͟͟͟͞͞͞a͟͟͟͞͞͞n͟͟͟͞͞͞i͟͟͟͞͞͞s͟͟͟͞͞͞a͟͟͟͞͞͞ღ♫
28 مرداد 01 23:54
باورتون میشه ماهم همین برنامه سفر رو دو هفته پیش داشتیم دقیقا همین
مامان منیژه و بابا مرتضی
پاسخ
همیشه به سفر💚
مهی❣️
31 مرداد 01 18:25
به شهر زیبا تبریز خوش اومدید گندم جون😍💫
کاش تو تبریز دیده بودمتون آخه من تبریزی هستم🙂

مثل همیشه عالی بود❤💋
امیدوارم تو شهرمون کلی بهتون خوش گذشته باشه😚💜
مامان منیژه و بابا مرتضی
پاسخ
شهرتون عااالیه،به ما کلی خوش گذشت،خیلی هم مهمون نوازی😍
مامان آیسلمامان آیسل
2 شهریور 01 0:26
اومده بودین شهر ما...چه سفرنامه قشنگی بود...همیشه به سفر رو خوشی
مامان منیژه و بابا مرتضی
پاسخ
شهرتون خیلی خوشگله،خیلی هم مهمون نوازی🥰