گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

گندم طلائی ما

ماه نگار 108 و تولد 9 سالگی

1401/4/5 9:45
504 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقدونه

تووووولدت مبارک،آرزو میکنم خدا هر چی که خیره سر راهت قرار بده،اینو بدون که مامان و بابا بهت افتخار میکنن و همیشه هم به خودت این حرفو میگیم،ممنونم که انقدر همراه و هم قدم ما هستی،ما تمام تلاشمونو می کنیم تا تو شاد باشی

تولد 9 سالگی رو با یک هفته تاخییر گرفتیم و مهمونهامون مثل پارسال،آیلین ودینا و نورا و آرنیکا و دایانا و مامانهاشون بودن و مامان جون و باباجون هم اومده بودن

لباست مثل همیشه هنر خاله ماریا وکیک هم مثل پارسال هنر خاله نسیم

اولین نفر دایانا بود که اومد وسط و باهات رقصید

قربون خنده هات عشقدونه

بعد از بازشدن کادوها لباس راحتی پوشیدی و رفتین سراغ بازی

این دستبندها رو خودت بافتی و گیفت تولدت دادی به دوستات

کادو مامان جون و بابا جون

کادو مامان وبابا هدست بود بعلاوه کفش اسکیت جدید

کادو نورا جون

آیلین جون

کادو دینا جون

و کادو آرنیکا جون

اینم کادو آوا

فردای تولدت هم با مامان جون وبابا جون رفتیم شهر بیجار و نهار خوردیم وبعد از نهار مامان جون اینا برگشتن خونه

حالا بریم سراغ خاطرات این ماه

31 اردیبهشت عروسی پسرخاله امید بود و ما از 26 ام رفتیم

شب حنابندون

شب عروسی

درخت توت باغ باباجون

ما 1خرداد برگشتیم ومن قبلش در یک حرکت انتحاری موهاتو کوتاه کردم و چتری هم زدی،بیشتر از دوسال بود که میگفتی چتری بزنم و من میگفتم چون موهات فره سخته،ولی الان خیلی دوسش داریم و هر دوتامون خوشمون اومده

کافه گردی

یه جمعه رفتیم سمت تالش و تالاب جوکندان،خیلی منطقه ی جالب و زیبایی بود

آخرین روز مدرسه

بعد از آخرین امتحان با آیلین اومدیم خونه ی ما و کلی بازی کردید و بعد از نهار باباش اومد دنبالش

تعطیلات 14 و 15 خرداد هم خاله کوثر اینا اومده بودن پیشمون و یه شب باهم رفتیم شهربازی

آبشار لونک هم رفتیم باهاشون

مشغول بافتن دستبند برای دوستهات

22 خرداد هم برای یه کاری رفتیم شرکت واز قبلش برای بابا برنامه ریخته بودی که باید بریم باغ کتاب

تا ظهر شرکت بودیم،بعدش رفتیمباغ کتاب و خوتو غررررق کردی اونجا

باغ علم نوجوان که خیلی برات جالب بود

خریدهات از باغ کتاب

کادو روز دختر

تو این ماه جشن تکلیف هم داشتین و برده بودنتون خواهر امام و من هم به عنوان نماینده کلاستون بودم

همکلاسی و رفیق صمیمیت هستی جون

با آیلین تو یه کلاس نیستید

جو بعدجشن تکلیف با لچکی که بهتون هدیه دادن

نمایش عروسکی هم داشتید تومدرسه

از 16 خرداد هفته ای یک جلسه میری باغ تی تی که خیلی عااااالیه کارگاه های مختلفی مثل نجاری،خوشنویسی وکاردستی و... داره،از 9 صبح تا 1،و حساااابی بهت خوش میگذره

فروشگاه منظریه،حوصلهات سر رفته بود و پیشنهاد دادم که یه کاغذو خط خطی کنو از توش شکلهای مختلف پیدا کن

تو و دینا رو از کلاس نقاشی بر میگردوندم و یه کوچولو رفتیم پارک

پسندها (4)

نظرات (3)

مامان آیسلمامان آیسل
5 تیر 01 10:24
تولد دختر گلتون مبارک...عکساتون شاد و عالی بودن...همیشه خوش باشین
مامان منیژه و بابا مرتضی
پاسخ
ممنونم از توجه تون🥰
آیداکوچولوآیداکوچولو
6 تیر 01 23:42
تولدت مبارک گندم طلایی زیبا❤️
مامان منیژه و بابا مرتضی
پاسخ
ممنونم از محبتتون
سایهسایه
28 تیر 01 18:46
لباس تولدش اونقدر تمیز و قشنگ بود که کیف کردم😃😃😃😃😊😊😍😍ماشالله به خاله ی هنرمندش😘
 
مامان منیژه و بابا مرتضی
پاسخ
مررررسی 😍