گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

گندم طلائی ما

ماه نگار 113-115و یلدای 1401

1401/10/27 11:05
436 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقدونه، خاطرات سه ماه رو میخوام برات بنویسم

حساااابی درگیر درس ومدرسه و کلاسهات هستیم و ازصبح که بیدار میشیم تا شب بدوبدو داریم،خداروشکر تو مدرسه مشکلی نداریم و با اینکه چهارم پایه ی سختیه ولی معلم خوبی دارید

تواین سه ماه خیلی فرصت گشت و گذار نداشتیم،چون هوا خیلی سرد بود اکثرا و تکالیفت هم برای آخر هفته زیاده

19 آبان عروسی عارفه بود و رفتیم کیاکلا و4 روز موندیم،مامان جون برات کادو روز دانش آموز گرفته بود

یه آخر هفته  که هنوز هوا سرد نشده بود رفتیم سقالکسار،کادوی روز دانش آموز برات بلز گرفتیم،خونه ی مامان جون اینا که بودیم وقتی می رفتی پیش هلما،روزهایی که کلاس موسیقی داشت باهاش می رفتی و هلما بهت کم و بیش یاد داد و بقیه رو هم از روی کتابش یادگرفتی

توپ والیبال هم همیشه همراهته

توآبان جایی نرفتیم،آذر مامان جون و باباجون اومدن پیشمون و باهم رفتیم پارک شهر سر مزار هوشنگ ابتهاج عزیز

24 آذر تولد آرنیکا جون بود

شب یلدا تو مدرسه به کمک خانواده ها براتون جشن گرفتیم و خیلی بهتون خوش گذشت

قبلش برای خودتون تو زنگ هنر کلاه درست کرده بودید

کدو و هندونه رو ما تزیین کرده بودیم

شب یلدا خودمون که تا 10:30 فروشگاه بودیم وقتی اومدیم خونه یه میز کوچولو چیدیم

اینم کادوی یلدایی شما

اوایل دی رفتیم استخر گاه رودبار،خیلییی مکان بی نظیری بود ولی سررررد بود

15 دی تولد دینا جون بود

براش آهنگ تولدت مبارک رو زدی

4 تا شیطونهامون

یه آخر هفته هم رفتیم بوستان مفاخر که باغ ژاپنی ساختن توش

بلز هم که همه جا همراهت

پسندها (4)

نظرات (1)

گیلداگیلدا
6 اسفند 01 16:55
همیشه به گشت و شادی عزیزم😍