از 18آبان تا 18 بهمن
سلام عشقدونه تاخییر این دفعه طولانی تر از همیشه شد،کلی عکس و خاطره و اتفاق دارم برات که بنویسم اولین اتفاق خوب دوباره عمه شدن من هستش که یه پسر کوچولو داریم و عاشقشیم،آقا مسیح ما داداش نیروانا کوچولو 7 آذر به دنیا اومد و برای دیدنش رفتیم بابلسر و 4روز موندیم روزی که میخواستیم برگردیم چون شنبه بود و باید تا ظهر صبر میکردیم تا مدرسه ی شما تموم بشه،بابامرتضی از این فرصت استفاده کرد و رفت تا نارنج خونه ی عزیز رو بچینه و متاسفانه از نردبان افتاد پایین و پاشنه ی پاش شکست و دو ماه تو گچ بود وکارهای من صدبرابر شده بود و برای همین فرصت آپدیت وبلاگ نداشتم بریم سراغ عکسها تو آبان رفتیم قلعه رودخان و تا بالای قلعه رفتیم،وسط هاش دیگه...