ماه نگار 72
عشقدونه سلام این ماه همش تو ماه رمضون بود و من و بابا روزه بودیم و تقریبا جایی نرفتیم عصرها می رفتیم توحیاط بازی میکردیم و شما هم صبحها میرفتی مهد چون جشن پایان سالتون تو مهد بود کلی شعر داشتین که باید تمرین میکردین تو مهد هم تقریبا خوندن و یاد گرفتی و خاله کتی خیلی ازت راضیه و هر دفعه زیر مشقهات چیزی مینویسه اسم خاله کتی و نوشتی و اونم نوشته عاشقتم یه مدت بود میگفتی ذره بین می خوام منم قبلا یکی برات گرفته بودم ولی خوب نبود و این دفعه یه حرفه ای شو برات گرفتم کلی هم مورچه هارو باهاش نگاه کردی و دست و پاهاشونو شمردی و در موردشون حرف زدیم یه هسته ی ازگیل گرفتی و تو گلدون کاشتی ت...