بیست و سه ماهگی نازدونه
سلام قند ونباتم... دیگه شمارش معکوس برای تولدت شروع شده و این روزها فکر تولدتم که چیکار کنم،آخه چند تا برنامه دارم حالا کدومش اجرا بشه خدا میدونه این ماه خیلی ماه سختی بود،مریضی از روزهای آخر تعطیلات شروع شدوتا همین الان ادامه داره،اولش که سرما خوردی و بعدشم که اون کهیرهای لعنتی اومدن سراغتو الانم که این ویروس جدیده دست از سرت بر نمیداره،اگه میدونستم قراره انقدر مریض بشی از شیر نمیگرفتمت آخه خیلی ضعیف شدی از کارای این روزها هم بگم که کم کم داری شیطنت هاتو رو میکنی و از دیوار صاف که نه ولی ازمبل و تخت و .. چرا.......بالا میری،به بابا مرتضی میگم گندمی داره شیطون میشه، میگه:خوب باید بشه دیگه انگشت هاتو با هم میشمریم...
نویسنده :
مامان منیژه و بابا مرتضی
10:09