بای بای جی جی
دختر ناز من...گندم طلایی خونه ی ما یکمی زودتر از پایان دوسالگی از بزرگترین وابستگیش جدا شد،جدا شدنی که دخترمونو یک مرحله جلو برد عبور از مرحله ی شیر خواری به خردسالی مدتی بود که به پیشنهاد اطرافیان والبته دکترش شیر روزشو کم کرده بودم و فقط موقع خواب شیر میخورد،اگه قبلش میخواست سرشو گرم میکردیم تا یادش بره تا اینکه چهارشنبه ساعت 10 صبح وقتی از خواب بیدار شد برای آخرین بار جی جی خورد و تــــــــــــــــموم یک کم قبل تر میخواستم صبر زرد بگیرم تا تلخ بشه وخودش دیگه درخواست نکنه اما راستش دلم نیومد،دلم نیومد از شیر مادر براش خاطره بد بسازم،دلم نیومد نسبت به چیزی که دو سال با لذت خورده بد بین بشه برای همین چسب زخم زدم و به گند...
نویسنده :
مامان منیژه و بابا مرتضی
10:12