گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

گندم طلائی ما

40 ماهه شدی

1395/7/22 19:26
380 بازدید
اشتراک گذاری

انارگل خونه ی ما 40 ماهه شده

و تو این روزها تغییراتتو خیلی حس میکنیم،کم کم ازخردسالی به کودکی پا می ذاری و هر روز به خاطر داشتنت وسالم بودنت و خانممم بودنت چندین بار خدارو شکر میکنم

خوب همیشه که نمیشه تعریف کرد،درسته که خیلی آرومی و اهل لج وغرغر و نیستی ولی خوب یه اخلاقهای خاص خودتو داری،مثلا هیچ چیزو درجا قبول نمی کنی وهمش داری میگی نه 

میگم گندم نهار بخوریم میگی نه،میگم گندم جیش داری میگی نه،میگم گندم بخوابیم میگی نهههه،با این خوابیدنت که همیشه بحث داریم،با اینکه خیلی خواب آلو هستی و بعدازظهرها باید دوساعت بخوابی ولی حتی اگه خیلی خسته هم بشی حاضر نیستی بخوابی 

خیلییی مامانی شدی و ازم جدا نمیشی،همش دنبالمی و تا فرصت گیر میاری میگی بغل بغل

با کوچیکتر از خودت هم خیلی نمی سازی وبزرگترها روبیشتر دوست داری،اینروزها خیلی با آرنیکا ومامانش هستیم هم شما دوتا بازی میکنیم و هم ما از تنهایی در میایم،ولییی دو دقیقه بازی دو دقیقه دعوا،البته ما اصلا دخالت نمیکنیم میگیم خودتون مشکلتونو حل کنید و تو همین دعواها کلی چیز یاد میگیرین،البته تازگیا خیلییی بیشتر با هم میسازین

ماشالله خیلی باهوشی،یه بار راست و چپ و بهت گفتم و یاد گرفتی ،داشتیم میرفتیم خونه عزیز به بابا آدرس میدادی مثلا و میگفتی بابا برو راست،حالا برو چپ،و درست میگفتی

از رنگها نارنجی و صورتی هم علاوه بر قبلیها یاد گرفتی(البته به انگلیسی)

یه بار داشتیم با هم قایم باشک بازی میکردیم(بازی موردعلاقه ته،همش هم میریم تو کمدت قایم میشی)وقتی می خواستم قایم بشم زود سرتو برمیگردونی وبهت گفتم کم میشمری تا ده بشمر ،شما هم چشاتو بستی و میگی یک ، دو ، دهخندونک

الانم خونه عزیز هستیم و داری با بابا بازی میکنی و منم دارم وبتو آپ میکنم و چیز بیشتری یادم نمیاد ولی اینو بدون با تمام سختی هایی که بچه داری داره ما روز به روز بیشتر عاشقت میشیم وقتی لحظه ای کنارم نیستی انگار چیزی گم کرده دارم

عکسهاتم میذارم ادامه مطلب

از پارک برمیگشتیم اینطوری نشستی تو کالسکه گفتی بریمخندونک

اینم قالیچه خوشگلت که بالاخره آماده شد،تک تک گلهای این قالیچه رو مامان جون با عشق بافته و حدودا 5 ماه طول کشید

من کلا عاشق اتاقتم ولی الان که این قالی پهن شده بیشتر عاشقش شدم

پارک آخرین روز تابستون،داری بچه قورباغه های تو آبو نگاه میکنی

کباب روز جمعه با همکاری گندم

لگوهاتو آوردی وگفتی خونه درست کن،منم یه چیزی همین جوری درست کردم،بعد درست شدنش میگی مامان اصفهان درست کردی؟فکرکنم شبیه میدون امام شده بود برات

این تویوپت و خالی کردم تا جمعش کنم تا دیدی بادش خالی شدی گیر دادی تلمبه میخوام وداری بادش میکنی

یه روزی که صبح که زود بیدار شدی باهم رفتیم پارک،آخه عصرها شلوغه و کلی باید صف بایستی تا نوبتت بشه برای تاب ولی صبح حسابی تاب سوار میشی

فکر کن انقدر تاب سوار شدی من دستم درد گرفت بس که تابت داده بودم اومدم نشستم و شما هم داری لیوانتو تاب میدی

با بند شلوارتم درگیر بودیزبان

سرسره بازی با لیوان

برات خمیر بازی گرفتیم و خیلی دوست داری

این پتوی خوشگلو مامان جون برات خریده،رو پتوی دورا داری دورا نگاه میکنی

یه جمعه ی دیگه و مرتب کردن گلدونها

این چیهههه؟

خداروشکر مسواک ونخ دندون خیلی دوست داری ودندون هاتم تمیز و سالمن

وای اینهارو از زیر تختت کشیدی بیرون،اون شورت آموزشی ها یه مدت پات بود و تو خونه دور میزدیقه قهه

بعدحموم موهاتو سشوار کشیدم،قربونت برم که انقدر ناز شدی

با خاله ایده و آرنیکا رفتیم بوستان مفاخر وخاله کلی عکسهای خوشگل از شما انداخت

قربون لباست که شلخته پلخته شده

کلا لبهاتو اینطوری گاز میگرفتیسوال

عکسها یکی از یکی خوشگتر شدن،این که محشره ومن عاشقشم 

یه بقچه دارم که یسری از لباسهای نوزادیت توشه هر دفعه میاریش وکل خونه پهن میکنی، این شالو توش پیدا کردی وگفتی ببند سرم

مشغول پوشیدن اولین کفشت

نهار دو نفره تو بالکن

آفتاب اذیتت میکرد برات کلاه آوردم،حسابی اون روز غذا خوردی و بهت مزه داده بود،نوش جونت عزیزدلم

خاله ایده وآرنیکا اومده بودن خونه مون،کلی توحیاط بازی کردین

دارین سر بیل بحث میکنین

شلوارتم حسابی خیس شده بود بس که زیر آب بودین

نمایشگاه کتاب

عشقدونه داره برا خودش کتاب انتخاب میکنه

اینم کتابهایی که خریدیم کادوی روز کودک،چه هدیه ای بهتر از کتاب،همش در حال حل کردن کتابهایی که خریدیم هستی

این سه تا کتابم تازگیا خریدیم

میز و صندلیتو میاری توحال و با بابا کتابهاتو حل میکنین،یا روش پازلتو حل میکنی 

آخه من قربون اون ژست متفکرت محبت

پسندها (6)

نظرات (3)

گیلدا
24 مهر 95 16:08
40 ماهگیت مبارک دختر زرنگ و باهوش فرش اتاقتم خیلی خوشگل شده مبارکت باشه
مامان فدیا
26 مهر 95 8:44
به به چه مامان جووون با سلیقه ای و چه تراس و حیاط باصفااایی دارید منم تو اون تراس حسابی اشتهام باز میشه عااالی بوود
مامان هانیه
28 مهر 95 10:20
40 ماهگیت مبارک عزیزدلم به به چه عکسهای زیبایی کلی از دیدنشون لذت بردم بوس به روی ماه گندم جونم