گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

گندم طلائی ما

روزانه های سی و سه ماهگی

1394/12/20 9:50
273 بازدید
اشتراک گذاری

دختر کوچولوی خونه ی ما سی و سه ماهش هم تموم شد و کم کم داریم میریم سمت3 سالگی،تو این ماه حسابی سرمون شلوغ بود که توپست های قبل برات نوشتم،مهمترین کار این ماه هم قهر کردن شیشه شیرت بودچشمک

آخه شبانه روز کارت شده بود شیر خوردن مخصوصا وقتی می خواستی بخوابی،دیگه غذا تعطیل فقط شیر ،یه روز صبح که بیدار شدی یه بار بهت شیر دادم،بعد شیشه رو قایم کردم یه ساعت بعد شیر خواستی گفتم شیشه شیر نیست بیا بگردیم پیداش کنیم،خلاصه یکم با هم گشتیم وقتی پیدا نکردیم گفتم فکر کنم قهر کرده رفته،وقتی بابا مرتضی اومدخونه بعش میگی از بس شیر خوردم شیر خوردم شیشه قهر کرد رفت،بعدش میگی اونو ولش کن بییم ایکی دییه بخریم(بریم یکی دیگه بخریم)

بعدازظهر به هر کلکی بود خوابیدی ولی شب خیلی بهونه گرفتی تا بخوابی ساعت 5 صبح هم بیدار شدی تا 6 گریه کردی،بمیرم برات همش به خاطر خودت بود

از فردا صبح که بیدار شدی همش بهم میگی به من اذا بده،به من یه چیز بده بخورمخندونک

ولیییی دیگه شیر نخوردی،کل شیر خوردنت فقط در حد خیس شدن لبهات شد،تو لیوانهای مختلف امتحان کردم،بعد از چندروز کم کم تو لیوانی که عارفه بهت داده میخوری

ولی یه مشکلی که هست اینه من داروی یبوستتو میریختم تو شیرت و با شیشه بهت میدادم ولی الان برای خوردن اون مشکل داریم،با اینکه هیچ طعمی نداره ولی نمی  خوری، دیروز یه کلک دیگه زدم،آب پرتقال گرفتم و دارو رو توش حل کردم و با سرنگ ریختم تو پاکت کوچولوی آبمیوه  و دادم بهت وسریع خوردیشچشمک

"ح" رو تازگیا "خ" تلفظ میکنی مثلا میگی:خرف،خست(هست)،خمه رو(همه رو)،اصفخان

یه مدت میگفتی جودومنی میخوام،متوجه منظورت نمی شدم گفتم توضیح بده چی هست میگی سوگند داشت توش مداد رنگی میذاشت،تازه دوهزاریم افتاد که جامدادی می خوای،جودومنی=جامدادیخنده

به سی و سه پل میگی سیو پولو

جدیدا همش میگفتی شفتی،بهت گفتم این حرف بدیه حالا هرکی هر چی بگه که خوشت نیاد مثلا بگیم فلان کارو نکن میگی این خرف بدیه نگو

تازگیا اگه یکم بکن نکن کنیم باهات میگی خدا خدا خداااا

خیلیییی مامانی شدی همش میگی مامانم کو،مامان ببل کنه،دیگه از کت وکول افتادم،تو عروسی ها همش بهم چسبیده بودی،تازگیا خیلی هم گریه میکنیگریه

عاشق قرمه سبزی هستی،اگه یه نهار درست کنم هر یه ساعت باید بهت قرمه سبزی بدم تا تموم بشه

دستشویی رفتنت یه نیم ساعتی طول میکشه چون می خوای همه ی کارهارو خودت انجام بدی،تازه میری تو دستشویی درو میبندی میگی منو نبینیاااا

یه روز بابا داشت میرفت بیرون بهش گفتم نون و شیر بگیر میری به بابا میگی نون بگیر شیر بگیر رنگارنگ هم بگیر

دوباره مریض شدی و دیروز بردیمت دکتر واین دفعه آنتی بیوتیک داد،آخه خیلی بد سرفه میکنیگریه

وقتی خونه مامانجون بودیم مریض شده بودی خیلیییی تب داشتیغمگین

اولین بار که داشتیم میرفتیم اصفهان چون با یه ماشین بودیم شما اینجوری رو پاهامون می خوابیدی

وقتی بعد یک ماه داشتیم برمیگشتیم رشت جنگل سیسنگان نگه داشتیم که نهار بخوریم

 

 

و اولین روز بدون شیشه شیر

 

وقتی دخترک دلش میخواد مدل به مدل عکس بندازهچشمک

 

بعله عاشق کنجدی

 

یه بعد از ظهر که می خواستیم بخوابیم گفتی میخوام تو کریر بخوابم

اصلا هم توش راحت نبودیا تا می اومدم درت بیارم بیدار میشدی،حسابی هم عرق کردی

 

اینم یه سری لباس خوجل برای دخمل نازم

 

این سارافونو مامان جون برای شما گرفته

 

 

لباسهای راحتی

 

اینم همون لباس نازیه که مامانجون برات بافته،ما چه جوری این همه زحمتشونو جبران کنیم نمیدونم

 

 

 

مگه خرید برای شما تموم میشه،از یه چیزی خوشت میاد میگیری حالا باید بگردی دنبال اکسسوریش

عاشق خریدن گلسر و وسایل جینگلی هستم

ساک نوزادیت دیگه برای یه مهمونی شام ونهار بزرگ بود ومنم چند وقت بود دنبال یه کیف خوشگل وجمع و جور بودم که اینو پیدا کردم

پسندها (4)

نظرات (5)

biiitaaa
20 اسفند 94 17:04
مادر يعني : معرفت ، گذشت ، محبت . . .با وبلاگتون خيلي حال کردم بقول خودمونيا دمتون گرم واقعا وبلاگ محشري دارين اميدوارم هميشه شاد باشين و سلامت به سايت ماهم سري بزني شايد به دردتون بخوره يروزي
aylar
20 اسفند 94 18:02
مامان و باباهای مهربون و با سلیقه اگه میخواین یه تولد به یاد موندی رو برای کوچولوهاتون رقم بزنید حتما کار های گروه ما رو ببینید هر روز با تم های جدید و متنوع با شما خواهیم بود به مناسبت سال جدید ارسال تم های آماده تا پایان فروردین رایگان هست پس تا دیر نشده سفارشتون رو ثبت کنید کانال تلگرام: @aylardesign تلگرام مدیر گروه: @aylarskin
گیلدا
20 اسفند 94 20:33
33 ماهگیت مبارک گندم جون آفرین که بزرگ شدی و دیگه شیشه نمیخوری لباساتم مبارک ایشالله مریضیتم زود خوب شه گیلدای منم مریض مثل اینکه همه گیر شده
مامان منیژه و بابا مرتضی
پاسخ
ممونم خاله جونم،ایشالله گیلدا جونم زود خوب بشه،وای که آدم دوست داره خودش مریض بشه بچه یه سرفه هم نکنه
مامان هانیه
22 اسفند 94 16:33
33 ماهگیت مباررررررک گندم جون خوشگلم...... لباسات خیلی قشنگ اند،مبارکت باشه
مامان منیژه و بابا مرتضی
پاسخ
چشاتون خوشگل میبینه خاله جونم
مهدیه
18 فروردین 95 12:24
آخی عزیزدلم امیدوارم خدا هیچ بچه ای رو مریض نکنه و دیگه بابای گندم خانومی اینجوری ناراحت بالای سردخترنازش نشینه الهی آمین