گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

گندم طلائی ما

روزانه های سی ویک ماهگی

1394/10/18 21:32
462 بازدید
اشتراک گذاری

         سی و یک ماهه شدنت مبارک عشقدونه

عزیز دل مادر هر ماه که ایجا می نویسم خیلی حس خوبی بهم دست میده

نوشتن برای کسی که همه ی زندگی مونه وبا اومدنش ما هم داریم ذره ذره بزرگ می شیم

چند وقته پیش برات کفش خریده بودیم برای عروسی،همش میری اون کفشو میاری وبهم میگی آنچ بزن بلصم(آهنگ بزن برقصم)،بابا خنده اش میگیره از این کارت ولی من کاملا درک میکنم این دنیای شیرین دخترونه اتو،راستشو بخوای خودمم هنوز همینطوریمچشمک

ماه قبل اصلا نتونستم از کارات بگم الان سعی میکنم همه شو بگم،کلی برامون شعر می خونی وازم می خوای ازت فیلم بگیرم وقتی داری می خونی 

شعرهای توپولویم توپولو،پاییزه پاییزه(البته بعضی وقتها شیطونی می کنی و می گی پیازه پیازهچشمک)،اتل متل توتوله،بچه ی خوب همیشه(تواین شعر بعد از اینکه می گی کیفو میگیره به دستش میگی اوشی میذار توجیبش اینجاشو از خودت در آوردیخندونکالبته قبلا به جایه روونه میشه مدرسه میگفتی روونه میشه دشویی)،بارون میاد جر جر و یه توپ دارم قل قلیه رو کامل بلدی

چند وقته پیش از دستت ناراحت بودم میای با یه قیافه ی مظلوم بهم میگی ببخشیدکردی (منظورت این بود منو بخشیدی)کلا خیلی ناراحتی ما برات مهمه،و اصلا دوست نداری ناراحت باشیم،بعضی وقتها هم میگی بابا از دستم ناراحته

داشتم نهار درست می کردم بهم میگی اذا پخت شد

یه جمله جالب که این روزها میگی اینه،نزدیک میخوام بیافتم(نزدیک بود بیافتم و می خواستم بیافتم رو با هم ترکیب میکنی)خندونک

خدا رو شکر خوب غذا می خوری و عاشق میوه ای،توجمع کردن و پهن کردنه سفره هم حسابی کمکمون میکنی،البته اگه رو زمین بذارم بعد از جمع کردنه همه چی سفره رو هم همینجور میکشی رو زمینو میاریغمگین،الان چند وقته وقتی دارم ظرف می شورم صندلی برمیداری میای پیشم وبهم کمک میکنی

رنگها رو بلدی و حتی کمرنگ و پر رنگشم میدونی 

شمردنتم اینجوری: یچ، دو، سه،چاخار،پنج ،ششت،هف،نه

از اشکال هندسی مربع، مثلث، دایره، لوزی، ستاره، قلب بلدی ولی مستطیل و بیضی گاهی اشتباه میکنی

یه سری کلماتم خیلی جالب میگی:آچاخ(آشغال)،آدابف(خداحافظ)،مسخه(مسخره)

چند قسمته در حاشیه پخش میشه همش توخونه میگی آقایون داداشاچشمک

تام سخنگو نصب کردم به گوشیم همش براش نگرانی و احساس مسئولیت میکنی،تا صداش در میاد بدو بدو میری سمتش،وقتی هم که خوابیده همه باید ساکت باشیم

داشتی با مامان جون صحبت میکردی و توضیح میدادی چیکار کردی،یفتیم دودور پفیلا اوردم و دش اریدم،لجم کردم خندونک(یعنی عاشقتم با اون لجم کردم گفتنت)

عاشق دور دور کردنی، اگه چند روز پشت هم خونه بمونیم باید تو خونه دور دور کنیم به این صورت که دست توی جیب تو خونه قدم میزنیم از این اتاق به اون اتاق،بعلهزبان

شدیداااا استقلال طلب شدی واین روزها خودم خودم زیاد ازت می شنویم،اودم میپوشم،اودم بلدم؛اودم میخورم،اودم برم جیش تنم تو نیاییییا،...

حالا بریم سراغ عکسها

پیتزا شاین،اون شب نذاشتی من دو دقیقه بشینم همش میگفتی جیش دارم، وای که بچه وقتی پوشکه چقدر راحتی

 

بازم هنر دست مامان مهربونم

 

این لباسم مامان جون زحمتشو کشیده و برای عروسی کوثر برای شما خریده، البته یه دستم ست مادر دختری دادم بدوزن

 

خوشتیپک من

 

 

یکی از کتابهای جرج آخرش کاردستی داره و ما هم درستش کردیم،کلک جرج باچوب بستنی

 

اولش شناور موندن و سبک و سنگینو نشونت دادم بعدشم حسابی آب بازی کردی

 

 

البته آخرش دلت خواست غرقشون کنیخندونک

 

 

این شنل خوشگلم زن عمو شکوفه برای شما دوختن 

 

 

دختر است دیگر گاهی دلش می خواد زودتر مادر شود

 

حالا که هوا سرد شده و نمیشه رفت پارک میریم خانه بازی که نزدیکمونه و خیلی هم خوبه،چرا تا حالا نرفته بودیم؟سوال

 

 

 

 

 

علاقه زیادی به اتاق بابا داری،یه روز صدام میکردی و اومدم پیشت میگی گیر کردم،ولی خوب گیر نکرده بودی می خواستی منو بکشونی تواتاق

 

امان از این دهه نودی ها

 

سریال کیمیا (تیمیا)روخیلی دوست داری،البته اینم بگم همیشه خیلی صاف و شق و رق میشینی وماکلی ذوق میکنیم  ولی اینجا قوز کردی

12دی روز رشت نامگذاری شده ما هم دختر رشتی مونو بردیم جشن،کلی هم دست زد و رقصید 

 

 

آقای لولایی هم بودند

 

اینم یه سلفی خانوادگی

آخ قربون اون دستای کوشولوت که بالاخره این انگشتر اندازه ات شده

 

بعلللللللله یه نمونه از انجام دادنه کار توسط خودت، یعنی به هر نحوی شده باید خودت درش بیاری

 

میریم دور دورچشمک

 

 

 

میلاد پیامبر مولودی خونه همسایه دعوت بودیم

 

آخ قربونه اون ژست گرفتنات بشم مننننن

بوسبوس

وقتی هم برگشتیم اینجوری غش کردی

 

یه روزهایی هم دلت میخواد عکس بگیریم،من از تو،تو از من و دوتایی

ژست متفکرانه

اون آبکش سبزی هایی که مشاهده میفرمایید اسباب بازی طلا خانم هستند

 

خوب نی نیش جیش داره دیگه

 

گفتم که حسابی تو کار خونه بهم کمک میکنی

 

رو دوچرخه نشسته تمرکز کرده داره نخود میکشه،حالا میگم نخود چیهزبان

 

نقطه های رنگی میکشم شما هم رنگهای شبیه رو بهم وصل میکنی،این بازیو خیلی دوست داری میگی نخود بازی(نقطه بازی)خندونک

 

وقتی صبح زود بیدار میشیم و بعد از تموم شدن همه کارها وکلی بازی کردن تا اومدن بابا وقت اضاقه میاریم،میریم سراغ کمد لباسها دیگه

 

کلی هم نانای کردی

 

 

 

 

بابا که اومد دلش خواست با دخملی عکس بگیره دیگه

 

اینم یه نقاشی خوشگل دیگه،درخت کشیدی

 

 

پسندها (3)

نظرات (2)

گیلدا
19 دی 94 17:03
31 ماهگیت مبارک دخمل زرنگ و باهوش
آیداکوچولو
12 بهمن 94 9:05
سلام گندم جون منم دوست دارم خودم همه ی کارام رو انجام بدم