گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

گندم طلائی ما

تعطیلات عید فطر

1394/5/3 10:47
406 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از یهماه رمضون گــــــــــــرم برای تعطیلات رفتیم کیاکلا،دوماهی میشد نرفته بودیم،چهارشنبه قبل افطار راه افتادیم آخه روز هم جاده شلوغه وهم هوا خیلی گرمه،آستانه افطار کردیم و در کل خیلی راضی بودیم از اینکه شب تو جاده ایم،ساعت 3 صبح هم رسیدیم

سلمانشهر،برج الماس خاورمیانه

 

استخرتم برده بودیم و حسابی آب بازی کردی

 

 

امان از شیطنت های دایی یاسین

 

 

 

جوجه اردک مــــــــــــن

 

یه شب قبل عید فطر با دوستامون رفتیم پارک بابلسر

 

روز عید فطر هم با مامان جون اینا و خاله مهرانگیز و عموجمال رفتیم سد لفور

 

کوثر گذاشتت روی دیوار ترسیدی

 

ببین چطور داری سعی میکنی حرکت سوگندو در بیاری

 

 

 

 

 

 

شکار لحظه ها توسط سوگندخندونک

 

اون روز حسابی کباب خوردی

 

دخترک معتاد به شیر مامان

 

بعد از نهار رفتیم نزدیک آب

 

 

 

یعنی جایی که آب باشه وسنگ خوشیت تکمیله

 

 

 

 

یکشنبه خونه ی عزیز بودیم،مانیا جون برات بلز خریده بود

 

 

کلی هم با دومینوی متین بازی کردی،وقتی بچه ها دور و برتن حسابی بهت خوش میگذره ومامان وبابا یادت میره

 

دایی یاسین میخواست لباس بخره ما هم باهاش رفتیم

 

 

 

اینم خرید اون روز شما

 

اینم باغ کوچولوی ما،قبل از به دنیااومدن شما دوتا نهال کاشتیم به اسم شما،چند بار خواستم ازت با نهالها عکس بندازم که نشد الانم کلی فلفل دوره نهاله ونهال کوچولو پیدا نیست،ایشالله سر یه فرصت مناسب عکسشو میذارم

 

مرغ وخروسهای همسایه که دایی بابا مرتضی ست

 

 

 

 

پسندها (7)

نظرات (2)

گیلدا
4 مرداد 94 16:56
همیشه به گشت و شادی عیدتون مبارک
مامان منیژه و بابا مرتضی
پاسخ
عید شما هم مبارک
مامان مریم وسیما
10 مرداد 94 2:42
خدا حفظش کنه دختر عزیزمونو چه جای باصفایی دارین افرین کیف کردم
مامان منیژه و بابا مرتضی
پاسخ
لطف دارید به ما عزیزم