ماه نگار 69
عشقدونه سلام
روزهای خیلی شلوغی و داریم میگذرونیم و من و بابا میدونیم که کم برات وقت میذاریم ولی تمام سعیمون اینه که همون مدت کم هم مفید باشه
این ماه دوسری مهمون داشتیم،سری اول عمه عالیه اینا و عمه اعظم اینا بودن که پنج شنبه 18 ام اومدن و یکشنبه 21 بهمن برگشتن و ما طبق معمول مغازه بودیم و خودشون تنها میرفتن بیرون،یه روز هم که تو شهر میخواستن دور بزنن شما باهاشون رفتی
سری بعد هممامان جون وباباجون بودن که 8 بهمن اومدن وجمعه 10 ام برگشتن
با پازلت همه رو سرگرم کرده بودی
یه شب رفتیم روبروی پارک شهر و بستنی خوردیم،بارون می بارید واز سرما می لرزیدیم😂
از اینکه کاری و باهم انجام بدیم خیلی لذت میبری و منم سعی میکنم تو همه ی کارها ازت کمک بخوام
قربون اون چشات که برق میزنه
بدون شرح😂
کارهای بهاری اومده و پدر دختر این ستو برداشتین
سلفی طور
روز مادر با بابا مرتضی رفتین و برام گل خریدین،البته صبحش بهم تبریک گفته بودی و خیلی ذوق کردم
با مامان جون تو باغچه مشغول باغبونی
یه عصر جمعه که بارونی بود و پیاده رو جلوی فروشگاه خلوت،بعد مدتها کلی ازت عکس انداختم
عاشــــــــــــــــــق اینم
کلاس زبانتو خیلییی دوست داری و تقریبا نزدیکه به مغازه و وقتی تموم میشه پیاده بر میگردیم و راجب به هر چیزی که سر راه میبینیم حرف میزنیم،مجسمه دکتر سمیعی زیر پل صابرینه و ما منتطر بودیم چراغ سبز بشه و برات از دکتر سمیعی و شغلش گفتم
عکسهایی که مربی باله مهد برامون میفرسته