گندم جونگندم جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

گندم طلائی ما

ماه نگار 66

1397/9/27 22:21
1,006 بازدید
اشتراک گذاری

عشقدونه با تاخییر سلام

هر چی هم سرم شلوغ باشه نوشتن خاطرات ماهانه ت حالمو خوب میکنه و انجامش میدم

این ماه از طرف مهد رفتین بازدید آتشنشانی و کلی چیز یاد گرفتین  و هر کدومتون آتیش خاموش کردین

یه اردو دیگه هم داشتین که نمایش عروسکی تو مجتمع خاتم النبیا بود

دندانپزشکی هم رفتین برای چکاب دندونهاتون،این عکس فضای بازی مجتمع دندانپزشکی آپاداناست،البته این عکسهایی که الان گذاشتم عکسهایی هست که مربی ها با گوشی هاشون میگیرن و عکس و فیلمهای اصلی و بعدا بهمون میدن چون هر جا میرین فیلمبردار باهاتون هست

وقتی موهاتو سشوار میکشم قدشو نشون میده

عاشق اینی که موهات تو صورتت باشه

داشتی فوتبال می دیدی رفتی بالش بابامرتضی رو آوردی و ظرف آجیل و پاهاتم مثل بابا گذاشتی روهم گفتی بابا اینطوری فوتبال میبینه

سرگرمی هات تو فروشگاه

دخترک عاشق پیتزا

جنس جدید رسیده بود و تاما بازش کنیم شما اینطوری استفاده ی بهینه میکنی

یکی از بازی هایی که دوست داری تولد بازی،کلی کادو درست میکنی با وسیله هات و ما باید بازشون کنیم،اینجا برای من تولد گرفته بودی

رفته بودیم خونه ی دینا تا باهم یکم بازی کنین

داری ویترین و تزیین میکنی

عاشق اینی که با برگها دسته گل درست کنی

کاردستی روزجمعه

عاشقــــــــــــــــــش شدم رفت

لباس مانکنم عوض میکنی

کلا خیلی دوست داری تو کارها بهم کمک کنی،منم تا جایی که خطر نداشته باشه بهت اجازه میدم،اینجا داریم با هم ماکارونی درست میکنیم

بعععله،زنگ زدی به بابا میگی برام چهار سو بیارخندونک

نقاشی با دوتا دستتات

هر کاری بخوایم انجام بدیم میای میگی بده به من،داری به گلها آب میدی

کباب روزجمعه با همکاری گندمی

 

پسندها (3)

نظرات (2)

مامانمامان
27 آذر 97 23:13
شاد باشیگل
گیلداگیلدا
2 دی 97 14:25
همیشه خوش باشی گندم جونمحبت