ماه نگار 62

باتاخیر ســـــــــــــــــــلام

یعنی هر چی از حواس جمعیت بگم کم گفتم،تو اوج بازی با دینا حواست به حرفهای من و مامان دینا هست،این ماه یه بار رفتیم خونه ی دینا اینا و یه بار هم رفتیم خونه ی آیلین

هر چند وقت در میون گیر میدی به یه جمله ای که معمولا از تی وی میشنوی،یه مدت میگفتی:تو خوبی،همه یه چیزیشون میشه(تیکه ای از یه فیلم سینمایی بود)الانم میگی:نهصد هزار تومن هم خوبه ها(تو تبلیغ شهر فرش شنیدی)

آب بازی سه تا وروجکها

یکی از جاهایی که دوست داری نقاشی بکشی اینجاست

داری اسمتو رو برچسب مینویسی که بچسبونی به پاستلت

بازم دریا،این دفعه منم اومدم تو آب و سه تایی یه دو ساعتی آب تنی کردیم

آخه من مردم برای این فرفرها

کادوهای روز دخمل اون بازی تیز بین خیلی باحاله،55تا کارته که روی هر کدوم 8 تا تصویره و همه ی کارتها یه تصویر مشترک دارن و باید بگردی پیدا کنی،سه تایی حسابی بازی میکنیم

جمعه 29 تیر دوست بابامرتضی و خانواده شون از چالوس مهمونمون بودن،بعد نهار رفتیم سمت کاسپین،فردا صبح هم برگشتن چالوس

موهاتو یه مقدار کوتاه کردم آخه بد بلند شده بود و یه جاش کوتاه بود و یه جای دیگه بلند

این پونی کوچولو رو کاسپین خریده بودی

یه روزصبح که هوا خوب بود با دینا رفتیم پارک،آخه عصر خیلی شلوغ میشه و همش باید دنبالتون بگردیم

اولین روزی که رفته بودم لاهیجان برای آموزش چون پنج شنبه بود و مهد تعطیل بود با بابا مرتضی رفتی اداره

یه ماه گرفتگی کامل داشتیم تو این ماه

قبل افتتاحیه یه روز بردمت محتشم یکم بازی کردی و بعدش با بابامرتضی رفتیم لاهیجان دنبال تی وی فروشگاه و شام هم آستانه خوردیم به مناسبت سالگرد ازدواجمون و افتتاح فروشگاه

مامان آیلین سه تا پیراهن برات دوخته،این یکی از اونهاست

فروشگاه قبل افتتاح،همه مشغول کار بودن و من و شما براشون چایی آوردیم

اینم یکی دیگه از پیراهنهاست

روزی که تابلو نصب شد،شما همش با بابامرتضی بودی چون من صبحها میرفتم شعبه لاهیجان برای آموزش

12 مرداد تولد دایی یاسین بود و چون فردای افتتاحیه بود و دیگه مامان جون اینا میخواستن برن،شما گیر دادی که برای دایی تولد بگیریم،منم یه کیک یزدی برداشتم و روش شمع گذاشتم و تولد بازی کردین

تو راسته ی ما دیگه معروف شدی،بس که دم دری

کلا عاشق اینی که کاری و بهت بسپریم،تمیز کردن ویترین با شماست عشق مامان